فاصله تابش خود را بر دیگران تنظیم کن ,
خداوند خورشید را جایی نهاد که گرم کند
ولی نسوزاند.....
فاصله تابش خود را بر دیگران تنظیم کن ,
خداوند خورشید را جایی نهاد که گرم کند
ولی نسوزاند.....
برادران یوسف وقتی میخواستند یوسف را به چاه بیفکنند یوسف لبخندی زد.یهودا پرسید :
چرا میخندی ؟ اینجا که جای خنده نیست !
یوسف گفت : روزی در فکر بودم چگونه کسی میتواند به من اظهار دشمنی کند با اینکه
برادران نیرومندی دارم !
اینک خداوند همین برادران را بر من مسلط کرد تا بدانم که
" نباید به هیچ بنده ای تکیه کرد "…
" نباید به هیچ بنده ای تکیه کرد "…
" نباید به هیچ بنده ای تکیه کرد "…
پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت
که توی سی دی فروشی کار میکرد
اما به دختره درباره دلش چیزی نگفت.
هر روز به اون فروشگاه میرفت ویک سی دی میخرید.
بعد از یک ماه پسرک مرد.
دختر به خانه او رفت تا از او خبر بگیرد مادرش گفت که او مرده است
مادر اورا به اتاق پسرش برد دخترک که تمام سی دی ها باز نشدند
ان دختر ان قدر گریه کرد تا مرد
ایا میدانید چررررررررررررررررررررررررا؟
ما انسانها بارها دعای تکراری می کنیم و اجابت نمی شودو
می گوییم خدایا چرا؟؟؟
و بارها گناهان تکراری انجام می دهیم و یکبار هم به خودمون
نمی گوییم چرا؟؟؟